از بیمارستان رفتیم بیرون وسمانه یه ریز تو ماشین🚗 حرف میزد
سمانه:تو نذاشتی یه عکس با دایی بگیرم
بابا من فالوورام 100 نفرن
میمردی اجازه بدی
یعنی اگه امشب عکسرو میذاشتم کانال وصفحه توییتم قطعا 2k شده بودم
—او آقای حسینی هم هر چی تو میگی تأیید میکنه —دیگه گفتم زشته دو نفر مخالف چی لپ خنک برم عکس بگیرم
الانم که دارم فکرشو میکنم شایدم عکسمو با علی دایی میذاشتم (عکس خانم با آقا)اونم من اصلا شاید همین فالوورام پر میکشیدن
زینب:بسه دیگه چقدر حرف میزنی رسیدیم خونتون پیاده شو
سمانه:عه چقدر زود رسیدیم
—خدافظ عقشم -فردا میبینمت
زینب:خدافظ