رسیدیم ڪیش
بابا گفت :اول میریم ساحل مرجان بعد میریم وسایلامون رو میذاریم هتل
الانم یه ماشین ڪرایه می ڪنم که تو این چند روز برا رفت وآمد راحت باشیم
مامان :نمیخواد اینقدر خودتو به خرج بندازی تاکسی بگیریم بهتره
طه :مامانبزرگ ماخسته ایم نمیتونیم زیاد را ه بریم
مامان :ای فسقلی هنوز اول سفره تو خسته شدی
زینب: من ڪه میخوام بهم خیلی خوش بگذره
طه :آره زهرا رو تو این چند روز اذیت کنیم بخندیم
بابا ماشین اسپرتیج قرمز ڪرایه ڪرد
رسیدیم ساحل مرجان