🔹استکبار داخلی خطرناک تر از استکبار خارجی!!
🔸استکبار یعنی کسی که اظهار بزرگی و تکبر کند با آنکه اهلش نیست.
استکبار یعنی طلب بزرگی کردن
🔸گاهی استکبار آدمی نسبت به مخلوقات دیگر و انسانهای دیگر است گاهی استکبار آدمی نسبت به خداوند است.
🔸امروزه واژه ی استکبار درحوزه اجتماعی و سیاسی کشور ما بیشتر به استکبار جهانی و مصادیقی چون آمریکا و کشورهایی که رویکرد و روحیه استکباری دارند گفته می شود که نسبت به کشورهای دیگر و حتی نسبت به خدا روحیه و رویکرد استکباری دارند.
🔸اما در انقلاب اسلامی مطلبی که ازآن نباید غافل شد و خطرناک تر از استکبار بین المللی و خارجی است،استکبار داخلی است و ان هم مسئولینی هستند که در مسندهای بالای قدرت کشور قرار می گیرند و روحیه و رفتارشان حاکی از حاکمیت استکبار در وجودشان است و از خود رفتارهای مستکبرانه بروز می دهند.
🔸مسئول مستکبر، در برابر حق سر تسلیم فرود نمی آورد و منتقدانش را به باد توهین و افترا می بندد.
🔸مسئول مستکبر زندگی اشرافی برمی گزیند.
🔸مسئول مستکبر تلاش می کند با مستکبران عالم همجوشی داشته باشد.
🔸مسئول مستکبر به خاطر تاب نیاوردن نقد تمایل ندارد جلسات مهم را با حضور منتقدانش تشکیل دهد.
🔸مسئول مستکبر و اطرافیانش به جای اینکه در گفتار و عمل خود را خادم مردم بدانند خود را طلبکار مردم و آقای مردم می دانند.
🔸مسئول مستکبر در برابر حق، طغیان و سرکشی خواهد کرد.
🔸مسئول مستکبر به خاطر گرایش به اشرافی گری، روحیه جهادی و انقلابی ندارد چرا که این دو ویژگی در تعارض با یکدیگرند.
🔸مسئول مستکبر، کسانی را پیرامونش جمع می نماید که در کوچکترین فرصتی که به دست بیاورند تلاش می کنند بیت المال مستضعفین را به غارت ببرند.
🔸مسئول مستکبر مورد حمایت مستکبران جهان است چرا که یکی از راههای ضربه زدن استکبار جهانی به انقلاب اسلامی نفوذ می باشد و یکی از مصادیق نفوذ استکبار جهانی تلاش برای برسرکارآمد مسئولین مستکبر هست چرا که اینان کردار و رفتارشان شبیه استکبار جهانی است.
🔸مسئول مستکبر جز اینکه بر مشکلات مردم بیفزاید کاری نخواهد کرد.
🔺اینها خطرناکتر از استکبار خارجی هستند
✅در ادامه جا دارد مروری داشته باشیم بر سخنانی از امام خمینی ره:
سرچشمۀ همۀ مصیبتهایی که ملتها میکشند این است که متصدیان امورشان از قشر مرفه و از اشراف و اعیان ـ به اصطلاح خودشان ـ از آنها باشد. و آنها این طور هستند، اشراف و اعیان این طور هستند که تمام ارزشها را به این میدانند که آنجایی که زندگی میکنند بهتر از دیگران باشد، آن رفتاری که مردم با آنها میکنند، رفتار عبید با موالی باشد؛ تمام افکارشان متوجه به این مسائل است. باید حتماً چند تا پارک داشته باشد، چند تا باغ داشته باشد در شمیران، در تهران، در کجا، تا اینکه بشود یک نفر آدم ـ عرض میکنم که ـ نخست وزیر یا یک نفر آدم وزیر کذا. و اینها وضع روحیشان، به حسب نوع، وضع روحیشان این طور بود که چون قدرت را، تمام ارزشها را به قدرت میدانستند، تمام ارزشها را به قدرت مالی میدانستند، به قدرتهای دیگر میدانستند، در مقابل قدرت بالاتر از خودشان خاضع و عَبد بودند، در مقابل ضعفایی که قدرت ندارند، فرمانفرما و حکومت بودند.
این وضع طبیعی این است که یک قشر اشراف و اعیان ـ به اصطلاح خودشان ـ و مرفه به یک کشوری حکومت کنند و قابل اجتناب نیست این. وقتی حکومت آن طور شد، دیگر نمیشود این را کسی خیال کند که قابل این است که این با مردم چه جور باشد، از آنور با دولتهای خارجی چه جور باشد. مقابل آنها، از باب اینکه میدیدند آنها قدرتشان بیشتر است، خاضع بودند. هر جایی که توهّم میکردند که به قدرتشان یک قدرت بالاتری یک صدمهای بزند، مقابل او لنگ میانداختند و همه جور تواضعی میکردند؛ برای اینکه آنجا را به دست داشته باشند. به مردم هر چه گذشت، گذشت و هرچه خواستند، بکنند با مردم.( 07/06/1361)"
✅دست نوشته های یک معلم
@faraziyaddasht