💠 از زبان عموی شهید ⬇️
🍃🌹شهید محمود علاقه زایدالوصفی به اهل بیت عصمت و طهارت داشت و همین علاقمندی و محبت سبب حضور وی در جرگه مدافعان حرم شد.
🍃🌹ایشان در راه افتادن کار مردم اهتمام ویژهای داشت، اهل صله رحم و توجه به دوستان و آشنایان بود، بعد از فوت پدر و مادرش تقریبا مسئولیت خانواده را عهده دار شده بود. او بااخلاق، تلاشگر و با پشتکار بود. در رشته مکانیک فوق دیپلم گرفته بود و جالب است که بدانید همچون عموی شهیدش که مسئول آموزش نیروهای مردمی در دوران دفاع مقدس بود، وی نیز مربی آموزش نیروهای بسیج را بر عهده داشت.
🍃🌹همیشه به من میگفت کنار مزار عمو محمود جای من است و من نیز با او مزاح میکردم و میگفتم آنجا محل تدفین من است، تا اینکه در روز آخری که میخواست به سوریه برود یک روز بعد از خداحافظی پیامکی با این مضمون برای من فرستاد: کنار عمو محمود یادت نره! و من که دوست داشتم سالم برگردد، برایش نوشتم بسلامت.
💠 از زبان خواهر شهید ⬇️
🍃🌹محمود میگفت «وقتی حرم حضرت رقیه(سلام الله علیها) را دیدم همه چیز را فراموش کردم. وقتی رفتیم زیارت، حرم تاریک بود، با نور تلفن همراه بچهها و چراغ قوه آن را روشن کردیم و توانستیم زیارت کنیم، او گریه میکرد و میگفت دلتان میآید آنجا تاریک بماند؟ آنقدر میرویم و میآییم تا انشاءالله آنجا به پیروزی برسیم. جنگ تنها شلیک گلوله نیست، انجام تکلیف است، هرکس هر کاری از دستش برمیآید باید انجام دهد.» یکی با جانش یکی با مالش و همه اینها میشود جهاد. او با این اعتقادات رفت و ما میدانستیم که چیزی جز شهادت تکمیلکننده وجود محمود نیست.
💠 از زبان پسرعموی شهید⬇️
🍃🌹در سال ۸۴ در انفجارهایی که در اهواز صورت گرفت؛ شهید از افراد نخبه و کلیدیای بود که ما از او استفاده میکردیم که با لباس مبدل در مناطق مربوطه که بسیار خطرناک بود حاضر میشد و به جمعآوری اطلاعات میپرداخت. شهید جزو «السابقون السابقون» بود. صدمهای که ما از فراق شهید خوردیم جبرانناپذیر است. چرا که شهید محمود مراد اسکندری به عنوان یک اهرم و یک ستون در اهواز بود.
🇮🇷
@AXNEVESHTESIYASI