هدایت شده از 🌷عکسنوشته شهدا 🌷
آن زمان طلبه پایه دو بودند. ایشان بعد از پایان دوران دبیرستان دانشگاه در رشته حقوق قبول شد و ولی نرفت. می‌گفت از جو دانشگاه بدم می‌آید و دوست ندارم وارد جو دانشگاه شوم. از اختلاط دختر و پسر خوشش نمی‌آمد. بیشتر به مسائل مذهبی و دینی گرایش داشت و به همین خاطر جو حوزه را خیلی دوست داشت. احساس می‌کرد اگر در این راه قدم بگذارد موفق‌تر می‌شود. اوایل که این تصمیم را گرفت خانواده‌اش هم مخالفت کردند و می‌گفتند باید دانشگاه برود. ما از ایل بختیاری هستیم و همسرم اولین کسی بود که روحانی می‌شد. در بین ما خیلی رسم نیست کسی وارد حوزه شود. زمانی که مصطفی برای خواستگاری آمد تمام فامیل مخالفت کردند و می‌گفتند دخترتان را به روحانی ندهید. اما همسرم با رفتار و کردارش طوری رفتار کرد که دید و نگاه همه به روحانیت عوض شد. همه می‌گفتند فکر می‌کردیم روحانی‌ها خیلی خشک، خشن و سخت‌گیر باشند اما با دیدن مصطفی نگاه همه کاملاً تغییر کرد. خودم روحانیون را دوست داشتم و از اینکه مصطفی به حوزه می‌رود واقعاً خوشحال بودم. مصطفی هیچ وقت در زندگی چیزی را به من اجبار نکرد. خودش می‌گفت اگر حتی بتوانم یک نفر را به راه درست بیاورم همین برایم کافی است. با چنین نگاهی وارد حوزه شد.