هدایت شده از 🌷عکسنوشته شهدا 🌷
🌷🍃 پدرش سید اسدالله، شغل بنایی داشت و سپس به خرده فروشی در  میدان شوش  تهران روی آورد.وی پس از گذران دوره ابتدائی، به سبب مشکلات مالی خانواده تحصیلش را رها کرد و همراه برادرش در یک کارگاه نجاری مشغول شد. در همین زمان پس از کار روزانه تا ساعتی از شب به تحصیل دروس فقه و اصول در مسجد هرندی می‌پرداخت. اندرزگو در نوجوانی با شخصیت نواب صفوی و تشکیلات  آشنا شده بود و تا حد زیادی متأثر از آن بود. 🌷🍃 در جریان واقعه قیام ۱۵ خرداد از فعالان و از عاملان تظاهرات بود که همان شب با اهدای کتابی از سوی آیت الله خمینی  مورد تقدیر واقع شد. پس از این واقعه، وی دستگیر شد و تحت بازداشت از سوی ساواک قرار گرفت.پس از مدتی اندرزگو از زندان آزاد شد و به شاخهٔ نظامی جمعیت هیئت های موتلفه اسلامی  پیوست. 🌷🍃 سیدمحسن اندرزگو فرزند سوم شهید می‌گوید: پدر ما چندین بار خدمت حضرت امام رسیده بود و اجازه خواسته بود که شاه را بزند و قدرت این کار را هم داشت، یعنی نفوذی که اندرزگو به کاخ شاه داشت شاید خود درباری‌ها هم نداشتند، به‌طوری که با رئیس دفتر علم رفیق شده بود و داخل مجموعه می‌شد و شاه را می‌دید، شاهی که دنبال اندرزگو بود و برای زنده و مرده او 60 میلیون جایزه گذاشته بود، اما امام می‌گفت: "ترور شاه چیزی را عوض نمی‌کند". 🍃🌷مادرم 16ساله بود که با پدر ازدواج کرد و ایشان هم 25ساله بود که پدرم شهید شد مادرمان جوانی‌اش را گذاشت و ما را بزرگ کرد. از جوانی خود گذشت و به‌سفارش پدر که 10 روز به شهادتش مانده بود، گفته بود: "اینها بچه حضرت زهرا هستند، حاج خانم آنها را خوب بزرگ و تربیت کن. آن دنیا حضرت زهرا دستت را می‌گیرد و جلوی پیامبر که تو عروسش هستی سربلند می‌شوی" ایشان هم همان سفارش پدر را گوش کردند.