🍃🌹زندگینامه شهید سید علی اصغر شنایی🌹🍃
🍃🌹 آقا سید عباس به حضرت علیاصغر(ع) ارادت و علاقه خاصی داشت به همین دلیل تصمیم گرفته بود فرزندش که به دنیا آمد، نامش را علیاصغر بگذارد. دوم آبانماه سال پنجاهونه، درست یازدهم ماه محرم بود.
🍃🌹پرچم عزا زینتبخش خانهها بود و صوت حزین و گرم یاعباس، یاحسین، محفلآرای هر جمعی و اشک بر خاندان حسین صفابخش دلهای پاک و آینهای هر عاشق دردی.
🍃🌹پس آقا سید عباس پسرش را نذر دل داغدار زینب(س) کرد و با اشکهای عزادارش غسل نمود. کودکی علیاصغر در دیباج گذشت. تحصیلاتش را تا پایان دورۀ متوسطه ادامه داد و پس از آن وارد سپاه شد. نیمه دوم اردیبهشت سال نودودو برای گذراندن دورۀ بصیرت به همراه چند نفر دیگر راهی مشهد شدند.
🍃🌹 او خانواده و پدر و مادرش را به همراه برد. انگار میدانست آخرین بار است که به پابوسی امام هشتمش میرود.
🍃🌹در این سفر عطر شهادت مشام جانش را پر میکند و خبر مأموریت سوریه را به او میدهند. مأموریتش محرمانه است. او به همراه دوستش مهدی خراسانی عازم سوریه میشود. او و مهدی روی یک تانک کار میکنند.
🍃🌹 یک شب در حین مأموریت یک موشک هدایتشونده به تانک آنها اصابت کرده و در چهاردهم خردادماه نود و دو، هر دو دست در دست هم در آسمان ملکوت به دیدار مولایشان حسین میروند و سید علیاصغر نیز عاشقانه و مشتاقانه در حریم دوست پرواز میکند. پیکر پاکش در کنار شهدای قلعه دیباج آرام گرفت.🌹🍃
🌹🍃وصیت نامه شهید سید علی اصغر شنایی🌹🍃
🍃🌹با سلام خدمت امام زمان(عج) و رهبر عزیزمان و شهدای گلگون کفن و خدمت ملت ایران پدر و مادر عزیزم و همسر و فرزند و تمامی فامیل ها و کسانی که حقی بر گردن بنده دارند. امیدوارم که من را ببخشند. من در راهی گام می نهم که با اطمینان قلبی بدون اجبار برای یاری اسلام و امام زمان(عج) و رهبر عزیزمان ... پای نهادم.
🍃🌹امیدوارم خداوند متعال اسلام را یاری کند و امام زمان(عج) هرچه سریعتر ظهور کند و پرچم را از نائب برحقش امام خامنه ای (مد ظله العالی) که بزرگ پرچمدار اسلام است تحویل بگیرد انشا’الله
🍃🌹از پدر و مادرم به خاطر زحمات زیادی که برای من کشیده اند تشکر می کنم و همیشه برای من دعا کنند که همان دعای آنها بود که راهم را بخوبی انتخاب کردم
🍃🌹از همسرم به خاطر صبر زیادی که در این دوران زندگی داشته اند تشکر میکنم و از آنها می خواهم که همیشه پیرو خط رهبری باشند که هیچگاه شکی در آنها بوجود نمی آید.🌹🍃