*برتری امیر المؤمنین علیه السلام بر پیامبران* «حليمه سعديه» مادر رضاعى رسول خدا - صلى ‏اللَّه عليه و آله و سلم - بود. او دخترى داشت به نام «حرّه» كه از شيعيان و دوستداران حضرت على - عليه‏السلام - بود. در زمان پيرى، وى روزى به مجلس «حجّاج» رفت. حجاج به او گفت: شنيده‏ ام كه تو عقيده دارى «على بن ابى‏طالب - عليه‏ السلام - » از ابوبكر و عمر و عثمان برتر است؟ «حرّه» گفت: هر كه اين حرف را زده، دروغ گفته است. زيرا من عقيده دارم كه على بن ابى‏ طالب نه تنها بر اين سه نفر بلكه بر تمام پيامبران - به غير از رسول اكرم - صلى ‏اللَّه عليه و آله و سلم - برترى دارد. حجاج با شنيدن اين اعتراف جسورانه، فرياد زد: واى بر تو! آيا على - عليه ‏السلام - را از پيامبران اولوالعزم نيز برتر مى‏ دانى؟ زن پاسخ داد: من او را برتر نمى‏ دانم، بلكه خداوند او را بر تمام انبياء برترى داده و در اين مورد در قرآن نيز گواهى داده است. حجاج گفت: اگر بتوانى اين موضوع را از قرآن اثبات نمايى نجات مى ‏يابى و گرنه دستور مى‏دهم كه در همين مجلس تو را هلاك كنند. زن گفت: براى اثبات حرفم حاضرم و بر اين عقيده پافشارى مى‏كنم. اما راجع به حضرت آدم، قرآن مى‏ فرمايد: كه چون آن حضرت به درخت ممنوعه نزديك شد، خداوند عمل او را نپذيرفت، اما خداوند در قرآن خطاب به حضرت على - عليه ‏السلام - مى‏فرمايد: عمل شما خانواده عصمت و طهارت مقبول درگاه پروردگار است. در جاى ديگر مى‏ گويد: كه خداوند به حضرت آدم فرمود: «به اين درخت نزديك نشويد». ولى حضرت آدم ترك اولى كرد و به آن نزديك شد و از ميوه آن چيد، اما خداوند همه چيز دنيا را براى اميرالمؤمنين حلال كرد، اما حضرت به دنيا نزديك نشد. اما راجع به حضرت نوح، خداوند در قرآن مى‏فرمايد: «او داراى زنى بدكار و كافر بود» اما حضرت على - عليه ‏السلام - همسرى داشت كه خداوند رضايت خود را در رضايت او قرار داده بود. اما درباره حضرت ابراهيم - عليه‏ السلام - وى به خداوند عرض كرد: «خداوندا، به من نشان بده كه چگونه مردگان را زنده مى‏كنى؟» خداوند فرمود: «مگر ايمان نياورده‏ اى؟» حضرت عرض كرد: «ايمان آورده ‏ام ولى مى‏ خواهم قلبم مطمئن شود و به يقينم افزوده گردد». اما اميرالمؤمنين - عليه‏ السلام - مى‏ فرمود: «اگر پرده ‏ها عقب رود تا من غيب را ببينم، براى من هيچ فرقى نمى‏كند و به يقينم افزوده نمى‏گردد». يعنى حضرت به قدرى به قيامت ايمان دارد كه گويى هر لحظه قيامت را مى‏بيند. اما در مورد حضرت موسى، وقتى خداوند به او امر كرد كه براى دعوت فرعون برو، حضرت موسى عرض كرد: «مى‏ ترسم مرا بكشد، زيرا يك نفر از آنها را كشته‏ ام». اما شبى كه كفار تصميم گرفتند رسول اكرم - صلى ‏اللَّه عليه و آله و سلم - را به قتل برسانند، و چهل شمشير زن دور خانه پيامبر جمع شده بودند، پيامبر اكرم - صلى ‏اللَّه عليه و آله و سلم - فرمود: «يا على، آيا جاى من مى‏خوابى؟» حضرت على - عليه ‏السلام - عرض كرد: «آيا جان شما در امان خواهد بود؟» پيامبر - صلى‏ اللَّه عليه و آله و سلم - فرمود: آرى‏ اميرالمؤمنين عرض كرد: «جان من به فداى شما» حضرت على - عليه‏السلام - در بستر پيامبر - صلى‏اللَّه عليه و آله و سلم - خوابيد و نترسيد. اما درباره حضرت عيسى در روايات داريم كه حضرت «مريم» در عبادتگاه زندگى مى‏كرد، وقتى وضع حملش نزديك شد، ندا رسيد كه: «اينجا خانه عبادت است نه محل به دنيا آوردن فرزند. در نتيجه حضرت مريم از مسجدالاقصى بيرون رفت و در بيابان، كنار درختى وضع حمل كرد. اما وقتى كه مادر حضرت على عليه ‏السلام - ، ايشان را حامله بود، پرده كعبه را گرفت و خداوند را به حق مولودش قسم داد، در نتيجه كعبه شكافته شد و او در داخل خانه خدا، حضرت على - عليه‏ السلام - را به دنيا آورد. به هر صورت، حجاج خونخوار ستمگر به قدرى از اين سخنان مبهوت شد كه علاوه بر اينكه به او آزارى نرسانيد، بلكه به او خلعت و پاداش هم داد 🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI