فکر کنم جوری اون صندلی های خالی تو تبریز تو ذوقش زد که دیکه حال اضافه گویی نداشت...حتی نداد تایپ کنه :) یا اصلا حوصله کنه رو سربرگی بنویسه....اینم احتمالا تو نیمه های شب از شدت منزوی بودن گفته پسرم/ دخترم یه برگه از دفتر ۱۰۰ برگت بکن بیا اینجا بابا از طرف من بنویس انصراف میدم چون نمیشه که طرف دکترا داشته باشه و ندونه ۳:۳۰ رو چطور می‌نویسند! :) 🖌 بابای علیرضا 🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI