مهمترین وجهِ استفاده بازیگر غیرغربی از ذهن، برتری آن در ایده و تدبیر محوری است: چه کسی ایدههای جدید میدهد؟
برای مثال وقتی رژیم به غزه حمله زمینی کرد
مقاومت میدانست اگر معیار، میزان پیشروی زرهی و سربازان اسرائیلی در شهر باشد، از همین اکنون شکست مقاومت قطعی است
ابتکار مقاومت اما تغییر مفهوم شکست و پیروزی در این جنگ بود
پس اساسا میدان تغییر کرد:
پیروزی چگونه حاصل میشود؟
اگر دشمن به اهدافش نرسید شکست ما چیست؟
اینکه دشمن به اهدافش برسد نه اینکه فلان محله یا خیابان سقوط کرده یا n تعداد ساختمان تخریب شود
پس وقتی یک طرف جنگ با یک ایده جدید، میدان نبرد را از ریشه میچرخاند
ابتکار عمل را به دست گرفته است
روش دیگر، بهره برداری از حوزههای غیرنظامی است
تصاویر کشتار روزانه مردم غزه، افکار عمومی جهانی را بر علیه صهیونیسم میشوراند، تصاویر اسرا
جامعه داخلی را بر علیه دولتِ جنگ به خیابان میکشاند
هدف قرار دادن بازیگران ثالث، محیط را پیچیده و نظم عملیاتی حریف را برهم میزند و نهایتاً همه اینها در خدمت یک چیز است:
اخلال در اراده سیاسی دشمن برای تداوم جنگ
استفاده از اصول ایدئولوژیک
جهانبینی یکسان به نیروها داده و در صورت قطع ارتباط میان نیروها، سربازان به دلیل تفکر مشترک، در شرایط متفاوت، یکسان عمل میکنند
گویی از یک فرمانده دستور میگیرند
اما در واقع همه ارتباطات با فرمانده قطع شده است:
پایانِ کار صدام با زدنِ شبکه ارتباطی عراق بود که موجب صدور دستورات فرماندهان ارتش بعث به سربازان از پخش زنده تلویزیونی میشد!
سه سال بعد
کل شبکه ارتباطی لبنان با هدف قطع ارتباط ضاحیه با جنوب لبنان با خاک یکسان شد اما نیروهای حزبالله در مناطق مختلف هماهنگ عمل میکردند!
پس وقتی ارتش کودک کش بر مبنای فناوری و سرعت به پیش میرود
مقاومت سرنوشت نبرد را در تدبیر محوری و گسست پیوند اجزای سامانه اجتماعی، سیاسی، امنیتی و نظامی دشمن صهیونیست جستجو میکند:
در این شرایط با فرسایش، هزینههای مادی و معنوی دشمن بالا رفته و با ترور، شتاب عملیاتی خود را بالا میبرد
اما مقاومت با پشت سر گذاشتن زمان، با حوصله به دنبال فروپاشاندن ساختار فیزیکی و ذهنی حریف است
ما باید از نقاط قوت و برتری خود استفاده کنیم
وقتی ما به سمت عملیاتهای کلاسیک میرویم در زمینی بازی کردهایم که دشمن در آن خواه ناخواه به صورت سنتی برتر است
راه پیروزی در استفاده از نقاط قوت ما است
اکنون به یک سوال پاسخ داده نشده
اگر حریف در شناسایی محیط با فناوری برتری دارد، پس چگونه است که از ۴۰ هدف، ۳۸ تای آن خالی است؟
چگونه است که سیل سلاح به لبنان و سوریه و کرانه و غزه رسیده و عماد ۴ وجود دارد؟
پاسخ علمی به این سوال محرمانه نیست اما پس از عملیاتهای انتقامی جمهوری اسلامی ایران بدان پاسخ داده میشود