روزی روزگاری جنگ اُحد بود و سختی و فشار و شهدایی فراوان در میانه ی جنگ سیدالشهدای اسلام حضرت حمزه کسی که چنان کوه بود برای اسلام و محمد ص شهید شد شهادت حضرت حمزه آن چنان صدمه ای به بنیان مسلمانان زد که لحظه ای فکر کردند تمام شد هرچه داشتیم و نداشتیم تمام شد علمدار سپاه محمد ص به زمین افتاد همه خیال کردند تمام شد اما خواست خدا این نبود که تمام شود و تمام نشد !! قاعده ی بازی خداوند متعال با قاعده ی انسان ها فرق می کند خداوند مصايب را از همه جهت وارد می کند و منتظر می ماند تا ببیند ناامید می شوی یا نه ! از همان نقطه که ناامید شدی پیروزی را محقق می کند این وعده ی الهی است تا به تو بفهماند همه چیز دست من است و من مافوق همه قدرت های جهانم «من یتوکل علی الله فهو حسبه » آنان که خیال می کنند تمام شد می بینند و ببینند که سید حسن چنان ققنوسی چگونه از خاک متولد می شود و اسرائیل را به خاک سیاه خواهد کشاند . یک نفر نبود بلکه یک مکتب بود ما همه نصرالله هستیم . « القارعة ما القارعه و ما ادراک ما القارعه » روز قیامت اسرائیل ؛ فرا رسیده است . صدای پای آنرا می شنوم شما هم می شنوی ؟