درس بزرگ این روزهای سوریه منطق اسرائیل است. اسرائیل تنها در یک صورت همسایه خوبی به شمار میآید: در اختیارش باشید.
اگر شما خنثی هم باشید و کاری به هیچ طرف ماجرا نداشته باشید، اسرائیل شما را خطر بالقوه در نظر خواهد گرفت و آن را از خود دور خواهد کرد. این مسئله هیچ ارتباطی با نوع حکومت ندارد. اگر در کشوری به هر شکل ظرفیتی برای مخالفت با اسرائیل وجود داشته باشد، اسرائیل و متحدانش آن را خنثی خواهند کرد.
این یعنی مهم نیست که در ایران حکومت جمهوری اسلامی ایران باشد یا نباشد، همین که مردمانی باشند که ممکن باشد روزی علیه منافع اسرائیل اقدامی بکنند این کشور تهدید به شمار میآید و این ملت تهدید به شمار میآید و امکان زندگی در این کشور تهدید به شمار میآید.
ویرانی در صورت توانمندی، تا جایی ادامه خواهد داشت که ایرانیان هیچ امکانی برای برخواستن نداشته باشند. ایرانیان باید به صد سال قبل برگردند و در ضعف مطلق زندگی کنند تا حتی بالقوه نیز تهدیدی برای اسرائیل به شمار نیایند.
منطق اسرائیل برخواسته از آن نگاه نژادپرستانه تحریف شده در دین یهود است که غیر از شما هیچ کس انسان نیست و برای خدمت به شما آفریده شده است. اگر کسی از فلسفه حیات خود سرپیچی کرد، شایسته زیستن نیست و شیطان به شمار میآید.
آنها به شما میگویند مشکل حکومت جمهوری اسلامی ایران است. اما در واقع مسئله آنها دیواری است که ایران را احاطه کرده و باید برای ورود به آن این دیوار توسط مردم ایران شکسته شود. این انتظار خیانتی است که اسرائیل برای تسهیل کار خود از ما انتظار دارد. او این توان را ندارد که از بیرون کشور، حکومت را براندازد. همه آزمایشهای بزرگ به دیوار بزرگ نمیشود، برخورد کرده است. تنها یک راه باقی مانده. کسی باید دروازه را از داخل بگشاید. باید کسانی باشند که با شورش و اغتشاش کشور را دچار خونریزی داخلی و حالت اورژانسی امنیتی کنند تا دشمن بتواند وارد شود. افراد گاها خائن و گاها سادهلوحی که داستان را همانگونه میفهمند که دیو درنده منطقه برای آنان تعریف میکند. صحبتهای نتانیاهو خطاب به مردم ایران با این آگاهی صورت میپذیرد که در ایران افرادی هستند که واقعا باور میکنند که شاید مشکل در این میان حکومت جمهوری اسلامی ایران باشد.
این انگاره در سوریه نیز وجود داشت. اما همه دیدند که حملات اسرائیل تازه پس از سقوط بشار اسد آغاز شد. یعنی آن نیمچه دیوار نیز دیگر بر سر اسرائیل سایه نمیانداخت و آنها جرأت حمله پیدا کردند.
در مورد لبنان هم همینطور است. در مورد فلسطین هم همینطور. اسرائیل کشوری به شدت شکننده و در لبه پرتگاه است. به همین خاطر از روز اول آمریکا تمام عملیات را برعهده گرفت و تمام هزینهها را به دوش کشید و بینهایت سلاح وارد کرد و تمام قدرت خویش را پشتیبان آن قرار داد.
اسرائیل پایداری ندارد. به همین خاطر باید ذخیره نیرو در منطقه صفر باشد. اسرائیل حتی برتری نظامی و قدرت امنیتی را در میان متحدانش برنمیتابد. با این گمان که شاید روزی این تواناییها در اختیار دشمنانش قرار بگیرد. اسرائیل منطقهای مسطح از قدرت میخواهد که هر گاه هر سیاستی داشت بر آن روا دارد. اسرائیل، آمریکای کوچک در منطقه است. با همان منطق و با همان روش. همه اتفاقات منطقه باید بر اساس منافع اسرائیل تنظیم شود. همه چیز باید تحت کنترل اسرائیل باشد. اسرائیل باید پادشاه بلامنازع منطقه باشد.
اسرائیل امروز سوریه را برای صد سال بعد میسوزاند. میخواهد با خیال راحت ادامه دهد. هر لحظه احساس خطر نکند با لبنان نیز چنین خواهد کرد. البته لبنان کشوری بیدیوار است. مدتهاست که جز حزب الله قدرتی در لبنان ذخیره نمیشود. ارتش لبنان، از آن ارتشهای یک ساعتی است. یک ارتش فانتزی که برای روزهای صلح و شادی ساخته شده. این حزب الله است که در طی چند دهه عزت و شرف لبنان را حفظ کرده و امروز تمام تلاش بر این است که حزب الله نابود شود.
اسرائیل درباره عراق نیز همین نظر را دارد. آمریکا خیال میکرد عراق را مال خود کرده؛ اما با ظهور حشد الشعبی دانست که وضع عراق هنوز برای آنها خطرناک است. همه کار کرده و میکنند که حشد الشعبی را از عراق بگیرند و آنگاه این سرزمین را برای همیشه خنثی خواهند کرد و امکانهای زندگی را در آن خواهند سوزاند.
مسئله اسرائیل و آمریکا و غرب و همپیمانان عرب و غیر عرب آنان آزادی ما نیست. آزادی خودشان است برای هر کاری که مایل به انجام آن باشند. هیچ مانعی در جهان پیش پای آنان وجود ندارد، جز مقاومت. هیچ سازمان بین المللی نیست که مالکش نباشند. هیچ قدرتی در جهان وجود ندارد که ذیل اراده آنان عمل نکند. تنها یک مانع وجود دارد که نتوانستهاند مال خود کنند و آن قدرت مقاومت است. قدرت مقاومت تنها مال اهالی خود مقاومت است. قابل تصاحب نیست. پس سنگینترین جنایتهای تاریخ علیه اهالی محور مقاومت انجام میشود.
مقاومت تمام بازی غرب را بر هم میزند.