✳️ مهربان با طبیعت گردش که می‌رفتیم، با بچه‌ها بلند می‌شد کیسه برمی‌داشت و آشغال‌های کوه یا کنار رودخانه را تا جایی که می‌شد، جمع می‌کرد یا یادشان می‌داد که کناره رودخانه، دور و بر چشمه را سنگ‌چین کنند. می‌گفت «وقتی از استفاده می‌کنی، بگذار طبیعت هم از تو استفاده کند.» یک روز پیاده رفته بود مرکز، برگ‌ها ریخته، محوطه کثیف. یکی از افسرها هم سر تمیزکردن پادگان با سربازها درگیر شده بود. حسن خودش شروع می‌کند به جمع‌کردن برگ‌ها، از همان جلوی در. سربازها هم که می‌بینند مربی و فرمانده‌شان دارد کار می‌کند، شروع می‌کنند به تمیزکردن محوطه. حسن می‌گفت: «یک‌ساعت بعد مرکز پیاده‌روی از تمیزی برق می‌زد.» می‌گفت: «این حرکت را از آن افسر اسکاتلندی یاد گرفتم که توی کوه، خودش خم شد و آشغالی را از زمین برداشت؛ به سربازش دستور نداد.» صفحات ۳۱ و ۳۶. @Ab_o_Atash