✳️
وقتی پول به جان بسته است!
توانگری بخیل را پسری رنجور بود. نیکخواهان گفتندش: مصلحت آن است که ختم قرآن کنی از بهر وی، یا بذل قربانی. لختی به اندیشه فرو رفت و گفت: مصحفِ مهجور* اولیٰتر است که گلهٔ دور.
صاحبدلی بشنید و گفت: ختمش به علّتِ آن اختیار آمد که قرآن بر سر زبان است و زر در میانِ جان!
دریغا گردنِ طاعت نهادن
گرش همراه بودی دستِ دادن
به دیناری چو خر در گل بمانند
ور اَلْحَمدی بخواهی، صد بخوانند!
*مصحف مهجور: قرآنِ کنار گذاشتهشده
#مصلحالدین_سعدی_شیرازی
#گلستان
باب ششم: در ضعف و پیری
(حکایت هفتم)
@Ab_o_Atash