کسی چه میدانست که از #پلاسکو تا #بهشت تنها چند قدم فاصله در پیش است.
#دردْ اول از قاب تلویزیون به جانمان افتاد و با سوختن هر وجب از ساختمان #پلاسکو، اضطراب و آشوب دلمان بیشتر و بیشتر شد.
وقتی که قامت #آتشنشانان غیور در میان دود و آتش محو شد، بند بند وجودمان از هم گسست و در #آتش حسرت سوخت.
کسی چه میدانست که طلوع صبح پنجشنبه #سیامدیماه، آتش به جانش افتاده است و رنگ غروب دارد؟
غروبی که فراق #آتشنشانان غریب را بر سر مردمان این شهر آوار کرد .
#سومینسالگردشهدایپلاسکو