خاطرات
شهيدبه روايت خواهر ش:
«… هنوز چشم انتظار ديدار او هستيم. از زمان شهادت وي تا به امروز، هر روز صبح به اميد ديدار برادرم، چشم به زندگي ميگشايم. باورم نميشود كه برادرم شهيد شده باشد چرا كه اكثراً خواب او را ميبينم كه به من ميگويد: گريه نكن، چون من زنده هستم. «واهان» فرزند كوچك خانواده بود، بسيار عزيز و دوست داشتني. حدود دو سال به كار مشغول شد تا به خانواده خدمتي كرده باشد. از طرفي به جهت اينكه فردي جدي و با مسئوليت بود، وظيفه خود ميدانست تا از مرز و بوم كشورش ايران، دفاع نموده و دشمن را از خاك مقدس وطنش بيرون براند.