کاملا بی بهانه... آخه محرم نزدیکه... 🍃پيرمردی داشت رو زمين با انگشت چيزي مي نوشت . رفتم جلو ديدم چندين متر صدها بار نوشته :"حسين" ، طوريکه انگشتش زخم شده! ازش پرسيدم :حاجي چکار ميکني؟؟!! گفت : چون مُيَسّرْ نيست ، من را کام او... عشق بازي ميکنم با نام او... 🍃صدای زنگ کاروان محرم به گوش می رسد! .... السلام علیک یا ابا عبدالله ..🏴🏴🏴