بهرام واقعاً خودش را وقف کشور و انقلاب کرده بود. با آن جسارت مثالزدنی که داشت، هر کاری انجام میداد تا بار انقلاب روی زمین نماند. ایشان تا میتوانست به کشورهای مختلف مثل سوریه و لبنان و حتی ژاپن و جاهای مختلف میرفت تا چیزهای بیشتری یاد بگیرد و به همرزمانش یاد بدهد. اسکی رزمی را بهرام وارد آموزشهای سپاه کرد. یا اولین دورههای چتربازی در سپاه را بهرام پایهگذاری کرد. کلاً در بحث آموزش ید طولایی داشت. یک مدتی هم مسئول اعزام شده بود. البته من هیچوقت از مسئولیتهایش مطلع نمیشدم؛ چون در خانه حرفی از کارش نمیزد. بعد از شهادتش و در صحبتهای همرزمانش متوجه میشدم او فلان مسئولیت را برعهده داشته است. بهرام بیشتر در شهر حضور داشت و آموزش میداد، اما این موضوع باعث نمیشد از جبهه غافل باشد. مقارن با عملیات سریع خودش را به جبهه میرساند، اما، چون در پادگانهای آموزشی مسئولیت داشت، حضورش در جبهه به همان چند روز عملیات محدود میشد. چندین و چند بار هم در جبهه و هم در حین آموزشی مجروح شد. در عملیات فتحالمبین هر دو دستش شکست، سه بار هم ترورش کردند