مادر شهید می گوید : 👇 👇 خواستگاري همسرش هم كه رفتيم به شرط اينكه مهدي روز قيامت شفيع او شود قبول كرد و بله گفت. مهدی هم شرطش را پذیرفته بود روز عيد فطر مهدی خانمش را برد پيش امام خمینی و ایشان خطبه عقدشان را خواندند. ساعت حدود یک نصف شب بود که رسیدیم خانه، چند دقیقه بعد ديدم مهدی وضو مي‌گيرد. رفتم کنارش، گفت: مادر نخوابيدي؟ گفتم: نه. گفت: خيالت راحت شد زن گرفتم؟ گفتم: تا زماني كه دست زنت را نگذارم توی دستت و بروید زیر یک سقف خيالم راحت نمي‌شه. گفت: مامان! 6 ماه ديگر بيشتر مهمانت نيستم.ازدواج کردم چون دینم کامل نبود. عيدفطر که عقد كردند 13 صفر هم شهيد شد. بعد از شهادتش یاد همان کتابی افتادم که گفته بود روزگاری می‌شود در این انقلاب مادرها پسرانشان را داماد می‌کنند ولی پسرها به حجله نمی‌رسند و شهید می‌شوند و این در حالی است که پدر و مادرها شادی می‌کنند. برایم جالب بود که دقیقاً همان قسمت کتاب نصیب خودم شده بود.