خواهر شهید می گوید:
10 سال داشت که بسیجی شد. من از ایشان بزرگتر بودم اما به من مشاوره میداد. وقتی دنبال کار یادواره شهدا و هیئت میرفت و از درسش عقب میافتاد با خودش برنامهریزی میکرد که آن دو ساعت را با شب بیداری و هر طوری که شده جبران کند. وقتی میگفتم خب درست مهمتر است و این فعالیتها را کم کن میگفت: ماها باید در صحنه باشیم. ما باید در ادارات و دانشگاها فعال باشیم که در نبود و فقدان ما بچههای غیرارزشی روی کار میآیند و این خوب نیست.
ولایت فقیه جزء اولین اولویتهای ایشان بود. این موضوع را به من و خواهر دیگرم مرتب گوشزد میکرد. دومین مسئلهای که به ما تاکید داشتند مسئله حجاب بود. همیشه میگفت شهدا سرخی خونشان را به سیاهی چادر شما امانت دادهاند پس سعی کنید امانتدار خوبی باشید.
احترام به پدر و مادر از خصوصیات بارز ایشان بود که این موضوع ما را هم تحت تاثیر قرار میداد. هر روز باید صدای ایشان را میشنیدم در ایام ماه مبارک رمضان هر شب زمان سحری با من تماس میگرفتند و او شب (شب 19 رمضان) تماس نگرفت، خودم تماس گرفتم دیدم گوشیاش خاموش است و از طریق خبرگزاریها از شهادت ایشان مطلع شدم.