🌷دنبال عباس بودم. شهید هاشم اعتمادی گفت اشپزخانه است. رفتم, دیدم همه ظرف های کثیف پادگان را گذاشتن جلویش, در حال شستن است! گفتم مهندس این چه کاریه! گفت:اخرش منو جهنمی می کنی,خوب بیکاریم ظرف می شوریم! رییس محیط زیست و منابع طبیعی فارس بود, به عنوان بسیجی امده بود جبهه. بعدم رفته بود اشپرخانه مقر, گفته بود منو فرستادن اینجا ظرف بشورم!