سنندج بهوسيله ضدانقلاب و جداييطلبان در محاصره بود. بيگناه و گناهكار در آماج گلولههاي اشرار به خاك و خون كشيده ميشدند. بالگرد كبرا چرخزنان در آسمان شهر ظاهر ميشود و طوفان راكت و گلولههايش سينه مهاجمان را ميشكافد و آنها را عقب ميراند.
ديگر بالگردهاي ترابي هوانيروز در پناه اين بالگرد پيدرپي فرود ميآيند و مجروحان و زنان و كودكان را از باشگاه افسران به منطقه امن تخليه ميكنند. در آخرين پرواز بالگرد كبرا كه خلبانش محسن درخشان و احمد پيشگاههاديان بودند هدف اصابت گلوله قرار ميگيرند. خلبان هاديان چارهاي جز فرود اضطراري در اطراف شهر ندارد. هر دو خلبان از بالگرد مشتعل خارج ميشوند و هريك به سويي ميروند. خلبان هاديان نجات مييابد اما خلبان درخشان بهوسيله ضدانقلاب اسير ميشود. او را ايستاده و تا گردن در خاك فرو ميكنند و با ماليدن مايع شيرين به سر و صورت رهايش ميكنند. فردا كه براي نتيجه شكنجه به سراغش ميآيند هنوز اندك رمقي در سر و صورت متلاشي شده از هجوم حشرات در چهرهاش وجود داشته كه با گلولهاي او را به شهادت ميرسانند.