شب عاشورا بود که نافع بن هلال از شنیدن گفتوگوی امام حسین علیهالسلام و حضرت زینب سلامالله علیها متوجه شد که حضرت زینب سلامالله علیها از وفاداری یاران و سپاه اطمینان ندارد. به همین دلیل فوراً به سراغ حبیب بن مظاهر رفت و ماجرا را برای او تعریف کرد. حبیب هم تمام افراد وفادار به امام حسین علیهالسلام را جمع کرد و به طرف خیمههای بنیهاشم و حضرت زینب سلامالله علیها رفت و در مقابل آن ایستاد. سپس به نمایندگی از جمع با صدای بلند گفت: «سلام و درود بر شما ای سروران ما! ای خاندان رسالت! این شمشیرهای جوانان و غلامان شماست که سوگند خوردهاند تیغ در غلاف نبرند مگر اینکه بر گردن دشمنان شما فرود بیایند. این هم نیزههای جوانان و غلامان شماست که قسم خوردهاند آن را در سینه دشمنان شما بنشانند.» همان موقع امام حسین علیهالسلام از خیمه بیرون آمده و از حبیب و همه سپاهیان تشکر و برایشان دعای خیر کرد.