فرازهایی از وصیت نامه شهید 👇 👇 خدایا! به من کمک کن لیاقت شهادت در راهت را پیدا کنم و باز با خجالت و شرمندگی آخرین وصیت‌نامه باشد که می‌نویسم. به نام خدا؛ به‌نام او که همه چیزم اوست. زندگی ام اوست و زنده به اویم. به‌نام او که از اویم و بدنم از اوست. رفتنم از اوست، یادم اوست، جانم اوست، معشوقم اوست، معبودم اوست، مقصودم اوست، امیدم اوست. ای همه چیزم! به یادت هستم، به یادم باش که بی‌تو هیچ و پوچ خواهم بود و سلام بر شهدای اسلام و شهدای انقلاب اسلامی به خصوص شهدای جنگ تحمیلی و خانواده شهدا و امت شهیدپرور ایران. این جانب هدفم از رفتن به جبهه این بوده است که: اولاً خدمتی به اسلام نمایم و بعد به فرموده امام خود لبیک گفته باشم، که می‌فرماید: مسأله اصلی، جنگ است و من هم تمام مسائل و مشکلات را زیر پایم گذاشتم. خدایا! به من کمک کن که در این دانشگاه بزرگ علم و ادب اسلامی موفق شوم، که جز این چیزی نمی‌خواهم. خدایا! به من کمک کن، گناهانم را ببخش، روزی نادان بودم، ان شاءالله که خداوند این بنده حقیر را ببخشد و بیامرزد. و شما ای خواهران و برادران مسلمان، پیام من به‌عنوان یک شهید این است که قدر این نعمت الهی را بدانید، یعنی امام عزیزمان، و همه گوش به فرمان این بزرگوار باشید و در راه راست حرکت کنید و از خون شهیدانی که هدف‌شان پیروزی اسلام بوده، دفاع کنید و در صورتی‌که شهادت نصیبم شد، از جناب حجت‌الاسلام آقای "بنایی”، این برادر بزرگوار می‌خواهم که هم برایم نماز میت بخواند و هم در سوم و هفتم و چهلم شرکت و سخنرانی نماید.  البته نه به‌خاطر من سخنرانی کند، بلکه پیام خون شهدا را به گوش شما مردم آگاه و بیدار برساند، در ضمن در مراسم هفتم یا چهلم، آقای "اسدی” فرمانده محترم تیپ‌المهدی عجل‌الله تعالی فرجه‌الشریف سخنرانی نماید. و قبرم را در نزدیک‌ترین جا نسبت به قبر علی عزیزم، نور چشمم سردار رشید اسلام، "علی الوانی” آماده سازید و دفنم کنید، به‌خاطر اینکه در این دنیا، این قدر به هم نزدیک بودیم، دلم می‌خواهد حالا هم که شهید شدم، در کنار دوست عزیزم علی باشم. و اما راجع به خودم، برادران و خواهران، این دنیا، دنیای آزمایش است و همه می‌دانید که هیچ کدام ماندگار نیستیم و همگی خواهیم رفت. فقط مواظب باشیم که پرونده ما سفید باشد و با روی سفید و پرونده کامل و با معدل ۲۰ خودمان را آماده کرده باشیم.