🏴🕊🏴🕊🏴
به عنوان نمونه، او در روزهای آخر عمرش و در پاسخ به ام سلمه که حال او را جویا شد، صراحتاً اعلام نمود که: “محزون فقدان رسول خدا و مغموم غصب حق وصی اوست.”
در فرصتی دیگر فاطمه علیهاالسلام شبیه به همین اظهارات را به طور مبوسط و گسترده تر با زنان مدینه که به عیادت او رفته بودند. در میان گذاشت و گفت: “صبح کردم به خدا، بیزار از دنیای شما و خشمگین از مردهای شما … وای بر اینان! چرا این منصب جانشینی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را از فراز پایه های محکم و تزلزل ناپذیر رسالت و نبوت و وحی برکندند و از کسی که بر امر دنیا و دینشان خبیرتر و کارآمدتر بود، گرفتند؟ … اینان از ابوالحسن چه عقده ای در دل داشتند؟ … سوگندبه خدا اگر زمام مرکب حکومت که رسول خدا به او سپرده بود، در دست او باز می گذاشتند و از او دفاع و پیروی می کردند، به خوبی این مرکب را مهار می کرد … به راستی که اگر چنین کرده بودند درهای برکت آسمان و زمین به روی آنان گشوده می شد. اما …
و در ادامه نیز همانند آخرین شعله های شمعی که در حال خاموش شدن است، از زبان او شنیده شد که فرمود: “…اکنون بیا و بشنو! هر چه از این پس زندگی کنی، روزگار تازه ها و شگفتی های دیگری به تو نشان خواهد داد … به راستی کار اینان شگفت آور است!