ایشان همچنین بسیار خوش اخلاق، مهربان، خوش قلب و اهل نماز اول وقت بود. بعد از نماز هم همیشه به خصوص شب ها قرآن می خواند و بعد از نماز هم به سجده های طولانی می رفت. اهل ریا به هیچ عنوان نبود. ایشان بسیار به حق الناس اهمیت می داد و اگر کسی با دفترچه دیگری برای ویزیت نزدشان می آمد، قبول نمی کرد و معتقد بود کسی که حق بیمه می دهد باید از دفترچه اش استفاده کند. البته در مطبشان خیلی ها را رایگان ویزیت می کرد اما در درمانگاه حاضر به این کار نمی شد و می گفت از نظر شرعی حرام است.
بسیار بچه دوست هم بود. پسر دوممان که سال 1395 به دنیا آمد، بغل ایشان می خوابید و غذا می خورد.
دکتر همراه، دوست، رفیق و همراز من بود. حرف هایی را به هیچ کس نمی توانستم بگویم، با دکتر در میان می گذاشتم و حالا به چاه می گویم. سال 1380 بعد از آن که فارغ التحصیل شدم، در قرعه کشی دانشجویی، حج عمره نصیبمان شد و با هم به این سفر معنوی رفتیم. زمانی که مُحرم شدیم، سیزدهم ماه رجب بود و لطف خاصی بود که شامل حالمان شد. سفر عجیبی و معنوی بود.