فهیمه از دیگر خواهرهای دکتر شیرین می‌گوید: «ما همیشه باید جواب سؤال همسایه‌ها و غریبه‌ترها را می‌دادیم که چرا خواهرتان باوجوداینکه پزشک است و شبانه‌روز کار می‌کند این‌چنین ساده‌پوش و ساده‌زیست است؟ چرا ماشین ارزانی سوار می‌شود؟ چرا خانم دکتر شبیه به خانم دکترهای دیگر نیست؟ ما آن‌قدر با او رودربایستی داشتیم که هیچ‌وقت از او سؤال نمی‌کردیم که چرا؟ راستش بعضی موقع ها سؤال غریبه‌ها، سؤال ما هم بود. هرازگاهی می‌شنیدیم که به دیگران کمک می‌کند. ارزاق می‌خرد و با کمک واسطه‌ها، بین برخی از خانواده‌های کم‌درآمد توزیع می‌کند؛ اما هیچ‌وقت به رویش نمی‌آوردیم. می‌دانستیم که اگر صلاح بداند خودش می‌گوید؛ اما حالا که خبر شهادتش روی بنر دیوار بیمارستان تاب می‌خورد تازه فهمیدیم خواهرمان دکتر شیرین روحانی راد را بیشتر اهالی شهر پاکدشت می‌شناسند. انگار از خودمان هم بهتر می‌شناسند.»