بعد از اینکه برای انتقال مجروح ها بالگردی به منطقه می آید، خواهرم را با همان روپوش سفید که از خونش به رنگ یاس کبود در آمده بود، سوار بالگرد می کنند تا به سمت کرمانشاه حرکت کند، اما اعضای کومله و دموکرات به بالگرد حمله میکنند و در این حمله خلبان بر اثر اصابت تیر کنترل را از دست میدهد و در نتیجه بالگرد با کوه برخورد میکند. در اثر این برخورد بدن خواهرم به بیرون پرتاب میشود تا جایی که شهید دکتر چمران میگوید: « دردناکترین صحنه این بود که دیدم بدن پرستار از کابین بالگرد آویزان است؛ پاهایش داخل بود و بدنش به بیرون آویزان شده بود» در آن صحنه پاسدارها به قدری گریه میکردند که دکتر چمران گفت: «نمیتوانستم جلوی گریه آنها را بگیرم.» در واقع خواهرم دو بار شهید میشود. پس از انتقال پیکر خواهرم به کرمانشاه، مادرم وقتی بر سر پیکرش حاضر شد و لباس پرستاری را دید ناراحتی قلبی پیدا کرد ولی گفت که فدای حضرت فاطمه زهرا(س)، فدای انقلاب، فدای امام خمینی(ره)، فدای کشور، فدای رهبر و سربلندی کشورم، فقط از خدا میخواهم خون شهید پایمال نشود.