یک بار آقای خامنه‌ای کتاب صلح امام حسن را به احمد هدیه داد ـ کتابی که نوشته‌ی شیخ راضی آل یاسین و ترجمه‌ی خود ایشان بود ـ و در صفحه‌ی اول کتاب نوشت: تقدیم به نور چشم عزیزم، احمد آتش دست. این کتاب برای آتش دست حکم گنجی بی‌حساب را پیدا کرد. کتاب را از خودش جدا نمی‌کرد و هر وقت می­خواست تقدیمیه‌ی کتاب را برای کسی توضیح بدهد، بغض راه گلویش را می­گرفت و چشمانش به اشک می‌نشست؛ می­گفت: ببین آقای خامنه‌ای من را چطور صدا زده‌اند... احمد آتش دست تابستان سال 57 در رشته‌ی پزشکی دانشگاه اصفهان قبول شد. تا آن زمان ـ جز چند مورد انگشت‌ شمار ـ سابقه نداشت کسی از ایران­شهر، در دانشگاه قبول بشود، آن هم در رشته‌ی پزشکی. احمد وقتی خبر قبولی‌اش را به آقای خامنه‌ای داد، آقای خامنه‌ای بسیار خوشحال شد و مبلغ قابل توجهی را به عنوان جایزه و کمک هزینه‌ی تحصیل به آتش دست هدیه داد.