دوست وهمکار شهید می گوید: طی مدتی که بستری بود با هم در ارتباط بودیم، یک بار که تماس گرفتم نفسش بالا نمی آمد و از آن پس ترجیح دادم پیامکی با هم در ارتباط باشیم تا چند روز قبل از شهادت که دیگر گوشی تلفنش خاموش شد اما باز هم حال او را از یکی از همکاران قبلی که الان در بخش مراقبت های ویژه بیمارستان افضلی پور است می پرسیدم و می دانستم که بدحال است. شنبه شب(۱۲ مهر) ساعت حوالی ۲۴ بود که به من اطلاع دادند ام البنین از دنیا رفت. شهیده شاهمرادی خیلی دلسوز و کم حرف بود به ویژه آنکه بعد از مرگ مادرش خیلی ناراحت بود‌؛ تصریح کرد: اما اینکه این همه سال کار کنی و در نهایت با عنوان شهید از دنیا بروی لیاقت می خواهد. با کادر خدمات هم مهربان بود؛ روز بعد از شهادتش یکی از خانم های بِهکار بیمارستان گفت: روزی برای رسیدگی به یک بیمار در بخش ایزوله می خواستم وارد اتاق شوم که خانم شاهمرادی مرا دید که وسایل حفاظتی مناسب ندارم و به جای من رفت و کار مریض را انجام داد.