و این انگار شروع یک قول و قرار خودمانی میان دکتر جوان داستان ما بود با صاحب آن گنبد طلایی که از همه دل می‌برَد. کسی چه می‌داند، امیرحسین انگار از همان روز به آقا قول داد به شکرانه این هدیه، تا عمر دارد، خادم زائرانش باشد. خواهر چشم‌هایش را می‌بندد و سفری می‌کند از 26 سال قبل تا امروز و در ادامه می‌گوید: «امیرحسین، ورودی 73 بود و تحصیلاتش در رشته پزشکی را تا سطح رزیدنت جراحی عمومی ادامه داد. داشت برای گرفتن تخصص آماده می‌شد که کرونا مجال نداد... شرایط تحصیل و کار او در طول زمان هرچقدر تغییر داشت، یک موضوع برایش ثابت بود. هر سال در روز شهادت امام رضا (ع)، داوطلبانه به محلی که در جاده منتهی به مشهد در مسیر حرکت زائران پیاده امام رضا (ع) ایجاد شده ‌بود، می‌رفت و به این زائران ویژه خدمات پزشکی ارائه می‌داد. اگر پاهایشان در این مسیر طولانی زخم شده و تاول زده‌بود، رویش مرهم می‌گذاشت. اگر در سرما و گرما، بیمار شده ‌بودند، معاینه‌شان می‌کرد و دارو برایشان تجویز می‌کرد و... وقتی هم برمی‌گشت، با اینکه از خستگی روی پا بند نبود، کارش را تمام‌شده نمی‌دانست. تازه آماده می‌شد و خودش را برای مراسم شام غریبان شهادت امام رضا (ع) کنار همان زائران خسته به حرم می‌رساند».