مادرشهید می گوید : 👇
ابوالفضل من اولین روز دهه دوم محرم به دنیا آمد. حتی شب قبل از دنیا آمدنش من جلسه و روضه خوانی بودم و همهاش با خدا حرف میزدم و میگفتم یک بچه صحیح و سلامت و با خدا میخواهم. زمان شاهد بود و من به خدا میگفتم: «من یک بچه مومن از تو میخواهم و کار ندارم در چه دوره ای هستیم.» الحمدلله فردای همان روز به دنیا آمد، بچه خوب و پاکی بود. بچه اول من بود. 5 سال بود که خدا به ما بچه نداده بود و بعد از 5 سال ابوالفضل را به ما هدیه داد.
دو بار قبل از شهادت پسرش را از دست داده و دوباره به دست آورده است. در این باره میگوید: موقع تولدش هم به من گفته بودند در شکم از بین رفته و مرده به دنیا خواهد آمد، 15 روز در شکمم تکان نمیخورد ولی بعد از تولد که صدای گریهاش را شنیدم عشق کردم. الان هم با عشق نوههایم زندگی میکنم. 5 ساله بود که فلج حنجره گرفت و تمام دکترها جوابش کردند و روی تخت که خوابیده بود فقط کمی قلبش کار میکرد و همه بدنش از کار افتاده بود ولی آقا ابوالفضل(ع) شفایش داد.