نامه شهید «محمدرضا محمدخانی» بسم الله الرحمن الرحیم خدمت مادر عزیز و گرامی و بهتر از جانم و نور دو چشمانم سلام عرض می‌کنم و امیدوارم که حال همگی شما خوب باشد. اگر از حال اینجانب فرزندت محمدرضا خواسته باشید بحمدالله سلامتی برقرار است. الان من این نامه را در سنگر در قله‌ای که بین شهر بوکان که پریروز یعنی تاریخ ۱۰/۶/۱۳۵۸ تسخیر کرده‌ایم و مهاباد قرار دارد می‌نویسم به خاطر همین کاغذ نداشتم و خودکارم داره تمام می‌شود. ما چند روز دیگر به میاندوآب می‌رویم تا آن جا را هم از دموکرات‌ها بگیریم. مادر خوبم از قول من به برادرم حسن آقا و خانواده عباس آقا با خانواده و حمیدرضا و علیرضا و مجید و مژگان سلام برسانید. همین طور از قول من عباس و علی آقا و ندا و مژگان و مجید و بقیه را ببوسید. مادر عزیزم از بابت من نگران مباش. راه من راه حسین بن علی (ع) می‌باشد. حسین (ع) سرور آزادگان رهبر من است. پس، از کشته شدن در راه دین و وطن ترسی نیست. دیگر عرضی ندارم و همگی شما را به خدا می‌سپارم. همسنگر همه شما محمدرضا محمدخانی ۱۳۵۸/۶/۱۲