👈روز اول عید که به منزل (شهید مطهری) رفته بودیم. خانم مطهری صحبت می‌کرد و می‌گفت که دو شب قبل از شهادتش، ایشان برخاست برای نمازشب و آن شب زودتر از شب‌های قبل برخاسته بود.👌 🔺قبل از برخاستن دائم پاهایش را می‌زد به زمین. من به صدای پای ایشان بیدار شدم. یک حالت خاصی در او دیدم. پرسیدم چه شده؟ گفت: من الان خواب عجیبی دیدم💭 👈دیدم که من و امام ، دوتایی در مسجدالحرام هستیم و دَرِ بیت شریف باز شد. پیغمبر از آنجا آمد پایین و آمد طرف من و مرا بوسید. من خدمت امام بودم‌، قدری دست‌پاچه شدم و گفتم: یا رسول‌الله ایشان فرزند شما هستند، پسر شما هستند. حضرت فرمود: بله، و رفت طرف امام و امام را نوازش کرد و امام را بوسید و مجدداً برگشت به طرف من و لب‌هایش را روی لب‌های من گذاشت و هنوز گرمی لب‌های پیغمبر را روی لب‌هایم احساس می‌کنم.🔻 خانم مطهری گفتند: من به ایشان گفتم که این خواب را چطور توجیه می‌کنید؟ ایشان جواب داد: یک تغییر بسیار بزرگی در زندگی من به جود می‌آید.» ✍(این نشون میده در هر زمانی اگر کسی پای رکاب امامش به وظایفش خوب عمل کنه، میتونه به مقام محبوب امام شدن برسه.)