سربهزیر و دقیق بود،
متواضع و خالص.
با رفقا برای جوانان بیكار، كار پیدا میكردند. دوست داشت عرق شرم بر پیشانی هیچ جوانی ننشیند. میگفت جوان باید توی جیبش پول داشته باشد تا جلوی دوستانش خجالت نكشد.
سر زدن به خانوادههای كمبضاعت و بیبضاعت جزء برنامههای ثابت هفتگیاش بود.
با اینكه روز در تلاش بود، نماز شبش ترك نمیشد.
عاشق زیارت عاشورا بود.
👈 نزدیكش كه میشدی ذكر «یا زهرا» از لبش میشنیدی كه یكریز بود و دم به دم.
نفس گرمی داشت و مداح اهلبیت(ع) و آنانی بود كه به خاطر اهلبیت در خون سرخشان غوطهور شده بودند.
اولین بار که صدای محزونش را میشنیدی گوئی در اعماق وجودت نفوذ میکرد و بر قلبت می نشست، بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا...
بعد از جنگ، دلش كه به یاد رفقای شهیدش میگرفت، مراسم راه میانداخت و میخواند. اغلب هم شعرهای خودش را میخواند:
ای کاش در دل ذره ای شور و نوا بود***** احوال ما با حالت نی هم صدا بود
ای کاش شور جنگ در ما کم نمی شد***** این نامرادی شیوه مردم نمی شد
بیتالزهرا، مسجد جامع، امامزاده یحیی(ع)، مصلای امام خمینی(ره)، هیئت عاشقان كربلا و منازل شهدای ساری صدای پر سوز و هجران او را از یاد نخواهند برد.او مداح اهل بیت بود، همیشه مراسم را با نام حضرت مهدی (عج) شروع می کرد و در حالیکه به امام حسین (ع) ارادت خاصی داشت. مظلومیت آن خاندان را صدا می زد.