از زبان همسر شهید 👇👇
یک شب خواب دیدم در قایقی که با پارو هدایت می شد، نشستم، شهید محمد حسین اومد کنارم نشست و لباسی پوشیده بودند که خیلی بهشون می اومد؛ دست یک نفر را گرفت و گفت پسرتو تحویل بگیر، گفتم من که پسری ندارم، بعد از 5 سال همون پسری رو که در خواب دیدم با همون لباس، به خواستگاری دخترم آمد در واقع این خواستگار رو خودش فرستاده بود.