در اوايل ازدواج من با شهيد هاشمي، به بازارچه شاپور رفتيم تا خريد كنيم. در حال خريد بوديم كه برخورديم به پدر و مادر آقا سيد. لحظه‌اي نگذشت كه با صحنه‌اي تماشايي مواجه شدم. آقا سيد خم شد و زانو زد روي زمين و شروع كرد به بوسيدن پاهاي پدر و مادرش. اين صحنه براي من كه اولين بار بود چنين رفتاري را مي‌ديدم، تعجب‌آور بود، ولي براي آنان كه بارها اين صحنه را ديده بودند، عادي به شمار مي‌آمد. آقا سيد با آن قامت رشيد و تنومندش و با آن شهرتش خيلي مردمي و خاضع،‌ دل‌رحم و فروتن بود.