در ماجرای سقوط جرثقیل شهید می گفت که در مقام ابراهیم که نشسته بود ، هوا خیلی گرم بود که محمد بلند می شود تغییر مکان بدهد.
یه بارون نم نمی هم می باریده که ناگهان می بینند که یک رعد برق شدیدی می زند و جرثقیل می افتد در این حادثه او آسیبی نمی بیند اما وسایلش و موبایلش خراب می شود. می گفت: خدا کمک کرد و من از این مهلکه نجات پیدا کردم و به بقیه اعمالم رسیدم. حادثه جرثقیل خیلی روی ایشان تاثیر گذاشته بود و روح و روانشان را به هم ریخته بود.
اگر محمد در حادثه جرثقیل می رفت چهل روز، روزه اش کامل نمی شد و همچنین اعمالش هم بطور کامل انجام نمی شد.
تا اینکه شب عید قربان شد محمد زنگ زد و گفت: مواظب خودت و دخترها باش و این جمله آخر را با لحن خاصی گفت که هرگز یادم نمی رود. فردای آن روز متوجه شدم که در منا قیامتی بوده و من پیگیری کردم و به محمد زنگ زدم اما نتوانستم ارتباط برقرار کنم و خیلی نگران شدم .