خواهر شهید علم الهدی می گوید:
پدرم و امام (ره) دوستانی صمیمی بودند و با اینکه هم سن بودند ولی پدرم به امام عشق می ورزید. بعد از دستگیری امام، پدر به مادرم گفت "زیارت جامعه را دست بگیرید و برای آزادی امام ختم صلوات کنید". قرار شد پنج شنبه ها صبح که پدرم وقت بیشتری داشتند و طلبه ای به منزل نمی آمد این برنامه را داشته باشیم. این خبر بین متدینین اهواز پخش شد.
پنج شنبه ها مدت زیادی طول نمی کشید که همه اتاق ها و حیاط پر از مردم می شد و ختم 14000صلوات در عرض یک ربع ساعت تمام می شد. بعد از آن زیارت جامعه کبیره شروع می شد.
البته هنوز هم این برنامه را در مسجد محلمان برای سلامتی رهبری داریم. البته ساواک خیلی اذیت می کرد و هر وقت که از خانه بیرون می آمدیم می دیدیم دو نفر ساواکی خانه را زیر نظر دارند .
* ساواکی گفته بود "همه فتنه ها از این خانه بیرون می آید"
به خاطرم می آید قبل از انقلاب که روی پشت بام ها الله اکبر می گفتند، مأموری آمده بود جلوی در خانه و خواهرم در را باز کرده بودند. مأمور گفته بود شب ها صدای الله اکبر می آید. خواهرم هم جواب داده بود "مگر هر صدایی می آید یعنی از خانه ماست؟" ساواکی هم گفته بود "در این شهر همه فتنه ها از این خانه بیرون می آید.