حسین نیکو صحبت در زمره افرادى است که علاقه وافرى به روضه سیدالشهدا ( علیه‏السلام) داشت . زیارت عاشوراى هر صبح، آن چنان در روحیه ‏اش تاثیر داشت که از خود بى خود مى‏شد . اگر سخنرانى یا زیارت عاشورا، بدون خواندن روضه تمام مى‏شد، اعتراض و التماس مى‏کرد که فقط یک لحظه، روضه خوانده شود . در عملیات کربلاى 4، شهد شیرین شهادت را نوشید . خبر شهادتش را که شنیدم، مشتاقانه جویا بودم تا بدانم کسى که این قدر شیفته سید الشهداست و برایش گریسته، چگونه شهادت را پلى براى وصال ارباب قرار داده است؟ مدتى بعد، از همرزمانش شنیدم، در حالى که لباس غواصى بر تن داشته، کنار «نهر خین‏» تیر به بدنش اصابت کرده و روى زمین مى‏افتد . با ورود 20 یا 30 تیر به بدنش، درد طاقت فرسایى را تحمل مى‏کند و کنار نهر دست و پا مى‏زند . قریب یک ساعت، مثل ماهى کنار دریا، به خود مى‏پیچد و با ذکر «یا حسین‏» ، سعى در تسکین دردهایش دارد . ... در حال دست و پا زدن، حسین ناگهان برمى‏خیزد و مى‏نشیند، و دوباره سرش روى زمین مى‏افتد! اطرافیان با تعجب به یکدیگر نگاه مى‏کنند . گویى در اندیشه ‏اند که حسین، چرا با این همه درد، خود را مجبور مى‏کند که بنشیند و دست‏ بر سینه بگذارد و باز ... . لحظه‏ اى بعد، پیکر رنجور و متالم حسین، با خاک انس مى‏گیرد و با نفس کشیدن، غریبى مى‏کند ... نگاه منتظرش، این بار به مقصد مى‏رسد . نشستن حسین سرى است از اسرار عاشقى . این را همه بعد از پروازش باور مى‏کنند . بعد از عمرى گریستن براى آقا، اگر چه یک ساعت ‏با آن همه تیر دست و پنجه نرم کرده و توان ندارد، اما حیف است‏حالا که مولا را مى‏بیند سرش روى زمین باشد و دستش از سینه، دور ... . ارسالی دوست عزیز حاج حمید