غلام عباس با اینکه تک پسر خانواده و عزیزدردونه بود
بیش تر از همه به من احترام می گذاشت .حتی اگر در روز
از خانه بیرون می رفت وقتی میگشت با شوخی سه بار میگفت :
(مادر سلام ! ننه سلام !مامان سلام !)
و من هم میگفتم مادر حتی اگر یک بار هم بگویی کافی است چرا سه بار میگی ؟
با خنده میگفت میخواهم بدانم که که بیشتر دوست داری کدوم رو بگویم ؟
و من هم میگفتم برای من فرقی نمیکنه هرکدام را که دوست داری بگو با اینکه همه آن زمان میگفتند ننه، غلامعباس میگفت: من دوست دارم بگویم مادر
و به همه ی بچه ها هم گفته بود بگویید مادر !