روزهایی که امام در خانه‌شان در نجف سخنرانی داشتند پدرم به ما خبرمی داد و ما هم در جلسات شرکت می‌کردیم. در میان برادرها حسین یک‌جور عجیبی شیفته امام خمینی بود و دیوانه‌وار به امام عشق می‌ورزید. امام هم حسین را دوست داشت و روی او حساب می‌کرد. یک قرار و مداری میان امام و حسین بود. حسین دست خط امام را می‌شناخت. آن سال‌ها رژیم بعث عراق حساسیت خاصی به فعالیت علما و طلبه‌ها در عراق پیداکرده بود و آن‌ها در شرایط سختی زندگی می‌کردند. طلبه‌ها کاغذهایی را که امام (ره) زیر آن را امضا کرده بودند به مغازه حاج عبد می‌آوردند و او هم با اذن پدر برایشان ارزاق می‌فرستاد. یادم می‌آید روزی که خبر ورود امام به ایران و پیروزی انقلاب را شنیدیم من و حسین در بازار نجف شیرینی پخش کردیم. رژیم بعث حسین را در اربعین به جرم پذیرایی از زائران پنهانی حرم امام حسین (ع) دستگیر کرد و به شهادت رساند.