خاطره‌ای از مادرش می‌گوید: «مادرم هر بار که خبر شهادت یکی از برادرها را می‌شنید چادر سر می‌کرد و دور از چشم ما خودش را می‌رساند به حرم حضرت علی، آنجا دلی سبک می‌کرد و برمی‌گشت. عصمت خامه چین مادری را در حق بچه‌ها تمام کرده بود که هیچ‌کدام از فرزندانشان سکوت در برابر ظلم را طاقت نمی‌آوردند، حتی اگر قرار بود این دادخواهی به قیمت جانشان تمام شود. اصلاً مگر می‌شد فرزندان این خانواده همسایه دیواربه‌دیوار امام در نجف باشند و به جرگه عاشقان و شیفتگان مکتب امام خمینی (ره) نپیوندند، حتی در برهه‌ای که ممکن بود مبارزاتشان آن‌ها را از لب تیغ تیز حزب بعث بگذراند که گذراند.»