🔴 چنان پدری، چنین پسری را شاید!
🔹 بعد از انقلاب که فرمان حضرت امام برای تشکیل جهاد سازندگی صادر شد، تصمیم گرفت ادامهی عمرش را در خدمت به محرومان بگذراند. رفت جهاد و شد آبدارچی و نظافتچی جهاد گیلان. در اداره به او میگفتند: محسن آبدارچی. نگفته بود دانشجو هستم. طولی نکشید که جوان آبدارچی شد عضو شورای مرکزی جهاد استان گیلان.
🔹 فهمیدند اسمش در لیست ترور منافقین است. بعد از مدتی که در جهاد سمنان ماند، همسر و فرزندان قد و نیم قدش را برداشت و رفت سیستان و بلوچستان. تا سال ٦٨ آنجا ماند و بارها به عنوان سنگرساز بی سنگر به جبهه اعزام شد.
🔹سال ٦٨ به تهران منتقل شد. شد مسئول آموزش روستاییان در جهاد. ولی هنوز هم عاشق خدمت در سیستان و بلوچستان بود. برای مرتبهی دوم در سال ٧٦ همراه خانواده به زاهدان رفت. دوست داشت آنها را نیز به این سبک زندگی عادت دهد.
هیچ وقت از خدمتگزاری اش دست نکشید… مگر به مرگ شهادت گونه، در اثر تصادفی که در حین بازگشت از مأموریت در ٨ دی ماه ١٣٨٣ دفتر خدمتش را بست. این شخص کسی نبود جز:
✅ "حاج محسن مطیعی" پدر "میثم مطیعی" مداح اهل بیت
🔻به #خبرگزاری_مردمی_عَمّار بپیوندید
http://eitaa.com/joinchat/2044657664C50ccd48f34