ازدواج کردیم. آن زمان هر دو دانشجوی دانشگاه شهید بهشتی بودیم. همسرم فیزیک میخواند و من در رشته جامعه شناسی مشغول تحصیل بودم. در آن دوره فعالیت های انقلابی به دانشگاهها هم کشیده شده بود و همسرم که پیرو خط امام خمینی(ره) بود به شدت پیگیر مسائل بود. ایشان در سطح دانشگاه به روشنگری میان دانشجویان میپرداخت؛ حتی نماز جماعت مسجد دانشگاه شهید بهشتی را راهاندازی کرده بود و خودش پیشنماز بود.
فعالیتها و روشنگریهای همسرم در دانشگاه باعث شد گارد دانشگاه نسبت به ما حساس شده و به این ترتیب من و ایشان سال 1356 توسط ساواک دستگیر شدیم. من بعد از 30 ساعت آزاد شدم اما شوهرم مدت زیادی در زندان بود.