متن مناجات: احساس غربت در دنیای فانی
بسم الله الرحمن الرحيم/ خدای من چندی است که در اين دنيای فانی که تو برايم زندگی در آن را تکليف کرده ای احساس غربت می کنم. زندگی که بسياری را به خود مشغول ساخته و به بازيشان گرفته است و برای من جز اسباب بازی کوچکی تلقی نمی شود.
همواره فکر می کنم که چگونه می توان به اين بازيچه حقير که هر لحظه دست خوش دگرگونی است متکی بود و برای آن ارزش قائل شد. هر لحظه فکرم در جايی دور می زند، برای آينده نقشه ها می کشم، دور پروازی می کنم در حالی که همچنان که به ياد دارم، دنيا فانی و بی ارزش است و پيش خود از تو می خواهم که مرگم را نزديک کنی.
می دانم که اگر چنين نشود بيشتر در منجلاب متعفن اين جهان فرو خواهم رفت. می خواهم صادق باشم، ولی نمی گذارند. می خواهم جز تو نبينم ولی... ولی سد راه من می شوند و می گويند ما واسطه اين راهيم. مگر نه اينکه تو نزديکترين هستی؟! پس چگونه اين کمترين فاصله را با چند انسان ديگر پر می شود؛ فاصله ای کم و در همان حال بسيار زياد.
خداوندا از تو می خواهم که مرا در حالی از اين زندان اسرارآميز خارج کنی که به دين تو باشم. والسلام، علی اکبر مسعودی.