پیش از آغاز عملیات کربلای 4، به قول ما شیرازیها دوباره پایش را در یک کفش کرد و گفت: من دیگر نمیخواهم در آموزش بمانم و میخواهم جزو نیروی عمل کننده باشم. در نتیجه گردان امام رضا(ع) را تشکیل داد و خود فرماندهاش شد. ماموریت او و نیروهایش در کربلای 4 این بود که پس از گردانهای خط شکن وارد منطقه پنج ضلعی بشود و مقر تیپ عراقیها را بگیرد. شب عملیات به علت موانع زیادی که روبروی مقر تیپ بود و تیربارچی آنها بر نیروها تسلط داشت، نیروهای گردان امام رضا(ع) زمینگیر شده بودند. شهید اسلامی نسب با من تماس گرفت و گفت: حاج نبی تیربار عراقیها تلفات زیادی از ما گرفته است، میخواهم خودم بروم آن تیربار را خاموش کنم. او به همراه بیسیمچی و یکی دو نفر از نیروهایش رفت، همان لحظه که نارنجکش را پرتاب کرد و به سنگر تیربار عراقی خورد، یک تیر نیز بر گلویش نشست و با ذکر یازهرا(س) به شهادت رسید.