از طریق نیروی زمینی سپاه به بخش تکاوری رفت و دوره ها را با موفقیت گذراند و در این فاصله چندین و چند بار لوح و جایزه گرفت. دو بار در سطح لشکر محمدرسول الله(ص) به عنوان پاسدار نمونه انتخاب شد. به کارش خیلی علاقه مند بود. پدر شهید بازنشسته و افسر ارشد نیروی هوایی ارتش است و سابقه سال ها رزمندگی و خدمت را دارد. او رسم زندگی نظامی را از پدر آموخته بود.
اولین بار سال 1393 بحث اعزامش به سوریه پیش آمد. قبلاً در دهه 80 برای مبارزه با گروه پژاک اعزام شده بود. وقتی جسارت تکفیری ها به حرم اهل بیت علیهم السلام را دید، نتوانست بماند. نسبت به بقاع متبرکه اهل بیت (ع) به ویژه حضرت زینب سلام الله علیها بسیار حساس بود و می گفت من سرباز و فدایی حضرت زینب (س) هستم. در نبردهای مختلفی که در سوریه تجربه کرده بود، یک بار گردنش صدمه دیده و چند تا از دندان هایش به خاطر مبارزه با داعش شکسته بود. چهار بار به سوریه اعزام شد و مادرش هر بار برایش گوسفند عقیقه می کرد تا سالم برگردد. مهدی ذاکر حسینی مجرد بود. می گفت تا زمانی که این داعشی ها از بین نروند من ازدواج نمی کنم، چون احتمال شهادت برایم هست.