سال 1362 قبل از اجرایی شدن عملیات والفجر4 همراه با برادر همسرم به کردستان اعزام شدیم و در والفجر4 شرکت کردیم. اعزام‌های ما داوطلبانه و بسیجی‌وار بود. فروردین سال 1363 برادر همسرم قبل از اعزام مجددش برای خداحافظی پیش من آمد و از رفتنش گفت. من هم گفتم صبر کن. سریع رفتم با لباس کارم عکس گرفتم و رفتیم سپاه و من هم ثبت نام کردم تا فردا همراه ایشان راهی شوم. نهایتاً خرداد ماه 1363 در منطقه مریوان محور جاسوسان مجروح و قطع نخاع شدم.