ماجرای شهادت حسین و ناصر حسین یک ماه کمتر از شهادت شهناز نگذشته بود که شهید شد. دقیقا روز چهارم آبان. او جزو آخرین نیروهایی بود که از خرمشهر بیرون می‌آمدند. او و دونفر از دوستانش به نام مجید دریایی و فرد دیگری که سید صدایش می‌زدند ؛ تصمیم می‌گیرند تسلیحاتی را که مانده بود از شهر بیرون ببرند که به دست عراقی‌ها نیفتد. عراقی‌ها در ساختمان فرمانداری بودند. به محض اینکه ماشین آنها را می بینند، آن را می‌زنند. ماشین هم شورلت آمریکایی بوده که به محض اینکه ضربه می‌خورد، خود به خود قفل می‌شود و آنها نمی‌توانند از ماشین بیرون بیایند. حسین سعی می‌کند از پنجره بیرون بیاید که او را می‌زنند. سید و حسین شهید می‌شوند ؛ ولی مجید زنده می‌ماند که البته قطع نخاع است. ما جنازه حسین را پیدا نکردیم تا وقتی که خرمشهر آزاد شد. در کنار شهناز یک قبری را به نشانه او کندیم. ناصر هم جزو بسیج فرمانداری بود و بین آبادان اهواز تردد می‌کرد که هواپیماها بمباران می‌کنند و ماشین آنها از جاده خارج می‌شود و ناصر به شهادت می‌رسد.